بشری
لغتنامه دهخدا
بشری . [ ب َ ش َ ] (ص نسبی )منسوب به بَشَر. رجوع به بشر شود. || انسانی و هرچیز منسوب و متعلق به بشر. (ناظم الاطباء).
- بشری زادگان ؛ نسل بشری :
بازپسین طفل پری زادگان
پیشترین بشری زادگان .
- ضعف بشری ؛ ضعف انسانی . (ناظم الاطباء).
- عقول بشری ؛ دانشهای انسانی . (ناظم الاطباء).
|| جسمانی ، مربوط به جسم . (از دزی ج 1 ص 89).
- بشری زادگان ؛ نسل بشری :
بازپسین طفل پری زادگان
پیشترین بشری زادگان .
نظامی .
- ضعف بشری ؛ ضعف انسانی . (ناظم الاطباء).
- عقول بشری ؛ دانشهای انسانی . (ناظم الاطباء).
|| جسمانی ، مربوط به جسم . (از دزی ج 1 ص 89).