ترجمه مقاله

بشل

لغت‌نامه دهخدا

بشل . [ ب َ ش َ / ب ِ ش ِ ](ص ) از مصدر بشلیدن . پشل . نشل . گرفت و گیر باشد، یعنی دو چیز که برهم چسبند و درهم آویزند. (برهان ). دو چیز بیکدیگر ملصق شده و در هم آویخته . (ناظم الاطباء). دو چیز که برهم گیرند. (سروری ). گرفت و گیر است که دو تن برهم چسبند و درهم آویزند. (از انجمن آرا) (آنندراج ). || (فعل امر) امر بدر آویختن و چسبیدن . (از برهان ). درآویز. (از اوبهی ) (مؤید الفضلاء) (صحاح الفرس ) (شرفنامه ٔ منیری ). درآویز و بچسب . (سروری ) (شعوری ج 1 ورق 176). بیاویز. گویند: دربشل ؛ یعنی درآویز. (لغت فرس اسدی ). امر بدرآویختن نیز آمده و بشلد یعنی بچسبد و درآویزد. (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به بشلیدن شود.
ترجمه مقاله