ترجمه مقاله

بشکولیدن

لغت‌نامه دهخدا

بشکولیدن . [ ب َ / ب ِ دَ ] (مص ). حریص بودن در کارها. (برهان ) (ناظم الاطباء) (از سروری ) (مؤید الفضلاء). آزور بودن در کارها . رجوع به شعوری ج 1 ورق 186 شود. || جلدی و چابکی نمودن . (برهان ) (مؤید الفضلاء) (ناظم الاطباء). جلدی نمودن . (سروری ). چالاکی نمودن . (غیاث ). چستی و زرنگی در کارها کردن . و رجوع به شعوری ج 1 ورق 186 شود. || رخنه افگندن و کردن . (مؤید الفضلاء) . || وسمه کشیدن بر او. (ناظم الاطباء). || بستن از رسن و مانند آن . (مؤید الفضلاء).
ترجمه مقاله