ترجمه مقاله

بضوع

لغت‌نامه دهخدا

بضوع . [ ب ُ ] (ع مص ) بضوع کلام ؛ هویدا کردن کلام . (منتهی الارب ). فهمیدن کلام . (از اقرب الموارد). || هویدا شدن کلام . (منتهی الارب ). آشکار گشتن کلام . (از اقرب الموارد). || رسیدن اشک در چشم و نریختن آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به ستوه آمدن از کسی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سیراب شدن کسی از آب . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) . بَضْعْ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به این مصدر شود. بَضاع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بضاع شود. || خوی کردن پیشانی کسی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله