ترجمه مقاله

بطة

لغت‌نامه دهخدا

بطة. [ ب َطْ طَ ] (ع اِ) یک مرغابی . (ناظم الاطباء). یکی بط یستوی فیه المذکر و المؤنث و لیست الهاء للتأنیث و انما هی لواحد من جنس . (منتهی الارب ). یکی بط خواه نر و خواه ماده . ج ، بطاط. معرب بت مذکر و مؤنث در وی یکسان است مانند حمامه و دجاجه تادر آن علامت تأنیث نیست بلکه برای وحدت است و عرب اوز گویند و بط بدون تا مستعمل فارسیان است . (آنندراج ). و رجوع به بط و المعرب جوالیقی ص 64 شود. || خنور روغن یا آوندی است بشکل مرغابی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دَبَّه ظرفی است مانند قاروره و عُربی صحیح است و گمان میکنم که لغت شامی باشد. (المعرب جوالیقی ص 64). و صاحب اللسان آرد: بطة، دَبَّه است بلغت اهل مکه زیرا آنرا بشکل بطة (پرنده ) سازند و دبه ظرفی است از شیشه که در آن روغن نهند.
ترجمه مقاله