ترجمه مقاله

بلا ریختن

لغت‌نامه دهخدا

بلا ریختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بلا آوردن . گزند و آزار رساندن . فتنه بر کسی انداختن . مصیبتی و رنجی به کسی رسانیدن :
طمع کرد در مال بازارگان
بلا ریخت بر جان بیچارگان .

سعدی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله