ترجمه مقاله

بلتشصر

لغت‌نامه دهخدا

بلتشصر. [ ب َ ت َ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) (به معنی بعل شاه را حمایت کند). پسر نبونید آخرین پادشاه بابل . در کتاب دانیال (تورات ) آمده : بلتشصر ضیافت عظیمی برای هزار تن از اسرای خود برپا داشت و از سرخوشی فرمود ظروف طلا ونقره را که جدش نبوکدنصر از اورشلیم آورده بود حاضرآوردند تا در میان آنها شراب نوشند. چنین کردند و خدایان خود را تسبیح خواندند. همان ساعت انگشتهای دستی انسانی بیرون آمد و بر دیوار قصر خطوط مرموز نوشت .دانیال را حاضر آوردند و او چنین خواند: «منا منا، ثقیل و فرسین »: منا، خدا سلطنت ترا شمرده و به انتهارسانیده . ثقیل ، در میزان سنجیده شده و ناقص درآمده .فرس ، سلطنت تو تقسیم گشته و به مادیها و پارسیان رسیده . همان شب ، کوروش که موفق شده بود جریان فرات را برگرداند، از بستر خشک شده ٔ شط توانست به داخل بابل نفوذ کند. بلتشصر کشته شد و بابل ضمیمه ٔ شاهنشاهی ایران گردید (539 ق . م .). (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تاریخ ایران باستان ص 382 و 395 و 476 و مجمل التواریخ و القصص ص 145و 442 و به بلشصر و بلطشصر شود.
- ضیافت بلتشصر ؛ کنایه از هر ضیافت پرسر و صدا و شامل انواع اطعمه .
- || کنایه از سخنان مرموز و حزن آور. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله