ترجمه مقاله

بلون

لغت‌نامه دهخدا

بلون . [ ب ُ ] (اِ) بنده ، برابر آزاد. (از برهان ). عبد. مملوک . رق . بنده . مقابل آزاد. و ظاهراً در این بیت محمدبن وصیف سجزی این کلمه آمده است در مدح یعقوب بن لیث صفاری :
ای امیری که امیران جهان خاصه و عام
بنده و چاکر و مولات و بلونند و غلام .

(یادداشت مرحوم دهخدا).


صاحبا در سر کلک تو نهاده ست خدا
بهمه حال همه خلق جهان را روزی
منعم و مفلس و آزاد و بلون ...

نزاری .


ترجمه مقاله