ترجمه مقاله

بلوک

لغت‌نامه دهخدا

بلوک . [ب ُ ] (اِ) جائی که مشتمل بود بر چندین قریه و ده . (برهان ). عده ای از قراء نزدیک یکدیگر که هریک نام خاص و مجموع آنان نامی دیگر دارد. عده ای از قراء که هریک نامی جدا و مجموع نیز نامی خاص دارد. عده ای از قراء که به یک نام عام خوانده شود چون بلوک غار، بلوک فشافویه ، بلوک زهرا... و جمع آن بلوکات بکار رود. (ازیادداشت مرحوم دهخدا). ولایت ناحیه ، بالاخص در تقسیمات کشور ایران پیش از قانون سال 1316 هَ . ش . قسمتی از ولایت را که دارای یک قصبه و چند محال بود و بتوسط یک نفر نایب الحکومه از طرف حاکم اداره میشد، بلوک می گفتند. (دایرة المعارف فارسی ). چندی است کلمه ٔ دهستان بجای این کلمه یعنی بلوک تصویب و رایج شده است . || به ترکی ، به معنی جماعت باشد. (برهان ).
- بلوک بلوک ؛ دسته دسته . قسمت قسمت . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله