بلکلغتنامه دهخدابلک . [ ب ُ ل ُ ] (ص ) چشم بزرگ برآمده . (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ) : پی نظاره ٔ بزمت که باغ فردوس است بلک شده همه را دیده چون سر انگور.بدر جاجرمی .