ترجمه مقاله

بلک

لغت‌نامه دهخدا

بلک . [ب ِ ل َ ] (اِ) تحفه و ارمغان و سوغاتی که دوستان از جهت دوستان فرستند. (برهان ) (از هفت قلزم ) (از آنندراج ). تحفه و چیز عجیب و غریب . (از غیاث ) :
خاک و خاشاک سرایت می فرستد هر صباح
گلشن فردوس را فراش بر رسم بلک .

سلمان ساوجی .


|| میوه ٔ تازه . || نوباوه . || جامه ٔ نو. (برهان ) (از هفت قلزم )(آنندراج ). || هر چیز تازه و نوبرآمده ، که طبع از دیدنش محظوظ گردد، که آن را به عربی طرفه خوانند. (از برهان ) (از هفت قلزم ) (از آنندراج ). هرچیز که دیدنش خوش آید. (غیاث ). || گنجشکی که طرفه باشد. (برهان ) (از هفت قلزم ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله