ترجمه مقاله

بنداد

لغت‌نامه دهخدا

بنداد. [ ب ُ ](اِ مرکب ) بنیاد. (برهان ). بنیاد و آنرا بنلاد نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). بنیاد. (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). بنیاد. اساس . (فرهنگ فارسی معین ). || اصل هر چیزی . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری )(ناظم الاطباء). || پشتیبان . (برهان ) (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). رجوع به بنیاد شود.
ترجمه مقاله