ترجمه مقاله

بندار رازی

لغت‌نامه دهخدا

بندار رازی . [ ب ُ رِ ] (اِخ ) خواجه کمال الدین بندار از مشاهیر شعرای فضیلت شمار روزگار گذشته بود و ظهیرالدین فارابی و غیره او را تمجید و تعریف نموده بمدح امیر مجدالدوله دیلمی قصیده ها گفته و صله ها پذیرفته . گویند صاحب بن عباد رازی بتربیت بندار کوشیده و بزبان دیلمی و فارسی و عربی شعرها داشته که امروز الا قلیلی مسموع نگردیده . وفاتش در شهور سنه ٔ احدی و اربعمائة بود. مجدالدوله نیز در همین ایام کشته شد ناچار بهمین اشعار مشهور وی قناعت باید کرد:
می فرا آور که بهره ٔ می بری
می نشاطافزای شادی آوری
هر کرا که می بنو شادی بنو
این جهان را خرمی با می دری
ابلهان گویند کاین می بی حرام
می ندانم این حرام از چه دری .

(از مجمع الفصحاء ج 1 ص 171).


رجوع به ریاض العارفین ص 173 و حواشی چهارمقاله ٔ عروضی و نقض الفضایح ص 231 و 219 شود.
ترجمه مقاله