ترجمه مقاله

بندروغ

لغت‌نامه دهخدا

بندروغ . [ ب َ ] (اِ) بندی باشد که با چوب و علف و خاک و گل در پیش آب بندند تا آب بلند شود و به زراعت رود. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). مصحف بندورغ است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به بندورغ شود. || سه پای بود که اندر میان آب نهند تا از گذرگاه بجایی دیگر روند. (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 239).
ترجمه مقاله