ترجمه مقاله

بنک

لغت‌نامه دهخدا

بنک . [ ب ُ ن َ ] (اِ مصغر) مصغر بنه است یعنی درخت کوچک . (برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). بنه . بن درخت کوچک . (فرهنگ فارسی معین ). || نشان و اثر. چنانکه گویند از فلانی یا از فلانه چیز بنک نمانده است ؛ اراده آن باشد که نشان و اثر نمانده است . (برهان ) (از رشیدی ) (آنندراج ) (جهانگیری ). نشان و اثر چیزی : بنک از فلان نماند. (فرهنگ فارسی معین ). نشان و اثر چیزی . (ناظم الاطباء). || نشان و نقش پا. (ناظم الاطباء). نقش پا. نشان پا. رد پا. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله