ترجمه مقاله

بن

لغت‌نامه دهخدا

بن . [ ب ِ ] (ع اِ) پسر. (آنندراج ) پسر. مخفف ابن . صورتی از ابن . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
یکی نامه بنوشت فرخ دبیر
ز دارای داراب بن اردشیر.

فردوسی .


ز دارای داری بن اردشیر
سوی قیصر اسکندر شیرگیر.

فردوسی .


ملک پیل دل پیل تن پیل نشین
بوسعیدبن ابوالقاسم بن ناصر دین .

منوچهری .


ای ملک مسعودبن محمود کاحرار زمان
بر خداوندی و شاهی تو دارند اتفاق .

منوچهری .


هرکسی چیزی همی گوید ز تیره رای خویش
تاگمان آید که او قسطای بن لوقاستی .

ناصرخسرو.


با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذاتی .... حاصل است . (کلیله و دمنه ).
که سعدی که گوی بلاغت ربود
در ایام بوبکربن سعد بود.

سعدی .


ترجمه مقاله