ترجمه مقاله

بهترین

لغت‌نامه دهخدا

بهترین . [ ب ِ ت َ ] (ص عالی ) مزیدعلیه «بهتر»، از عالم نوآئین و نوآئین ترین ، چه این کلمه نسبت است که گاهی بمعنی مذکور آید چنانکه در کهین و مهین یعنی شخص منسوب به ماهیتی که آنرا «که » یا «مه » توان گفت و گاهی زائد می آید چنانکه در مثالین اولین . (آنندراج ) (بهار عجم ). خوبترین . (ناظم الاطباء). نیکوترین :
بهترین یاران و نزدیکان همه
نزد او دارم همیشه اندمه .

رودکی .


سخن بشنو وبهترین یاد گیر
نگر تا کدام آیدت دلپذیر.

فردوسی .


بهترین دوستی که بود مرا
بدترین دشمنی بمن بنمود.

خاقانی .


|| ستوده ترین . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : و بهترینان بنی اسرائیل اینها بودند. (قصص الانبیاء ص 110).
از جسم بهترین حرکاتی صلوة بین
وز نفس بهترین سکناتی صیام دان .

خاقانی .


|| زیباترین . جمیل ترین . (فرهنگ فارسی معین ). زیباترین . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله