ترجمه مقاله

بهرام

لغت‌نامه دهخدا

بهرام . [ ب َ ] (اِ) نام روز بیستم از هر ماه شمسی . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) (رشیدی ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) :
نگه دار از ماه بهرام روز
برو تا در مرو گیتی فروز.

فردوسی .


همی بود تا روز بهرام بود
که بهرام را آن نه پدرام بود.

فردوسی .


ای روی تو بخوبی افزون ز مهر و ماه
بهرام روز باده و بهرام رنگ خواه .

مسعود.


|| نام ماه شمسی . (رشیدی ). || گل کاجیره ، که بعربی عصفر خوانند. (برهان ). || (اِخ ) نام ستاره ٔ مریخ که مکان او آسمان پنجم است و اقلیم سوم را به او منسوب کنند. (برهان ) (آنندراج ). نام ستاره ٔ مریخ که بر فلک پنجم است . (غیاث ) (جهانگیری ) (انجمن آرا). ستاره ٔ مریخ . (رشیدی ) :
بلند کیوان با اورمزد و با بهرام
ز ماه برتر خورشید و تیر باناهید.

ابوشکور.


چشمه ٔ آفتاب و زهره و ماه
تیر و برجیس و کوکب بهرام .

خسروی .


حسودانت را داده بهرام نحس
ترا بهره داده سعادت زواش .

اورمزدی .


برید لشکرش ناهید و هرمز
ز پیش لشکرش بهرام و کیوان .

دقیقی .


مه و خورشید بابرجیس و بهرام
زحل با تیر و زهره بر گرزمان .

دقیقی .


خروش سواران و اسبان بدشت
ز بهرام و کیوان همی برگذشت .

فردوسی .


چو شد روی گیتی بکردار قیر
نه ناهید پیدا نه بهرام و تیر.

فردوسی .


سخاوت تو ندارد در این جهان دریا
سیاست تو ندارد بر آسمان بهرام .

عنصری .


ز بر باز بهرام و برجیس و باز
زحل آنکه تخم و بلا و جفاست .

ناصرخسرو.


باشد آنجا که پای همت تست
فرق بهرام و گنبد خامس .

سوزنی .


گر بزه ماندی کمان بهرام را
لرز تیر از استخوان برخاستی .

خاقانی .


خورشید اسدسوار یابم
بهرام زحل سنان ببینم .

خاقانی .


جایی که بأس حسام و صولت بهرام و سورة ضرغام روی نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 265).
ترجمه مقاله