ترجمه مقاله

بهروزه

لغت‌نامه دهخدا

بهروزه . [ ب ِ زَ / زِ ] (اِ مرکب )بمعنی بهروز است که بلور کبود صاف کم قیمت باشد. (ازبرهان ). بهروج . بهروجه . بهروز. بلور کبود در نهایت صافی و لطافت و خوش رنگ و بغایت کم بها. (رشیدی ) (جهانگیری ). بهروجه . بهروز. بهروج . بلور کبود شفاف کم قیمت . (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) :
شاهیم نه شهروزه طفلیم نه بهروزه
عشقیم نه سردستی مستیم نه از سیکی .

مولوی .


|| کندر هندی . (برهان ) (جهانگیری ) (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). رجوع به بهروج و بهروجه و بهروز شود.
ترجمه مقاله