ترجمه مقاله

بهشتی روی

لغت‌نامه دهخدا

بهشتی روی . [ ب ِ هَِ ] (ص مرکب ) کنایه از خوب رو. (رشیدی ) (آنندراج ). کنایه از خوش صورت و خوب رو. (برهان ). کنایه از ساده رو چرا که در بهشت همه ٔ مردان سوای پیغمبر ما (ص ) ساده رو و در حالت نوجوانی خواهند بود. (غیاث ) (آنندراج ). خوشروی و جمیل و زیبا. (ناظم الاطباء). بهشتی رو. خوبروی . زیبا. جمیل . (فرهنگ فارسی معین ) :
گمان مبر که به روی تو ای بهشتی رو
نگه بچشم خیانت کنم معاذ اﷲ.

سوزنی .


در آن صحرا که او خواهد بتازید
بهشتی روی را قصری بسازید.

نظامی .


نه آنچنان بتو مشغولم ای بهشتی روی
که یاد خویشتنم در ضمیر می آید.

سعدی .


به هر محفل بهشتی روی من منزل کجا گیرد
که از رضوان بهشت جاودان را رونما گیرد.

صائب (از آنندراج ).


و رجوع به بهشتی رخ و بهشتی سیما شود.
ترجمه مقاله