ترجمه مقاله

بهنه

لغت‌نامه دهخدا

بهنه . [ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ) همان بادافره است و با بای پارسی گفته اند. (شرفنامه ). چوب مخروطی مر اطفال را که ریسمانی بر آن پیچیده و بر زمین گذاشته آن ریسمان را بکشند تا بچرخد. (ناظم الاطباء). و رجوع به پهنه شود.
ترجمه مقاله