بهو
لغتنامه دهخدا
بهو. [ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از وزیران هند است . (برهان ) (جهانگیری ). نام یکی از رایان هند است . (آنندراج ). نام یکی از پادشاهان هند. (ناظم الاطباء) :
به یکبار بر قلب لشکر زدند
ربودندشان بر بهو بر زدند.
به یکبار بر قلب لشکر زدند
ربودندشان بر بهو بر زدند.
اسدی (از آنندراج ).