ترجمه مقاله

بوء

لغت‌نامه دهخدا

بوء. [ ب َوْء ] (ع مص ) اقرار کردن و اعتراف نمودن : باء بذنبه و باء بحقه . || گناه کردن . || برابر ساختن خون قاتل را به خون قتیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): باء دمه بدمه ؛ برابر ساخت خون قاتل را به خون قتیل . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (ترتیب عادل بن علی ص 28). باؤوا بغضب من اﷲ؛ ای رجعوا به ؛ ای صار علیهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کشته شدن بدل صاحب خود: و باء بصاحبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله