بوادی
لغتنامه دهخدا
بوادی . [ ب َ] (فعل ) در غزل حافظ بلهجه ٔ شیرازی قدیم است و «بوادی » یعنی بباید دیدن . و شعری از او است :
امن انکرتنی عن عشق سلمی
تز اول آن روی نهکو بوادی .
و معنی شعر چنین است : ای کسی که بر من انکار کردی از عشق سلمی ، تو از اول آن روی نیکو را بایستی دیده باشی . رجوع به دیوان حافظ چ قزوینی ص 304 شود.
امن انکرتنی عن عشق سلمی
تز اول آن روی نهکو بوادی .
حافظ.
و معنی شعر چنین است : ای کسی که بر من انکار کردی از عشق سلمی ، تو از اول آن روی نیکو را بایستی دیده باشی . رجوع به دیوان حافظ چ قزوینی ص 304 شود.