ترجمه مقاله

بوارد

لغت‌نامه دهخدا

بوارد. [ ب َ رِ ] (اِ) ترشی باشد که در برابر شیرینی است . (برهان ). ترشی و حموضت و تیزی . (ناظم الاطباء) : باب چهارم از بخش نخستین از جزو دوم از گفتار سیوم از کتاب سیوم اندر شناختن منفعت و مضرت بوارد کامه ها و آچالها [آچارها] و آنچه بدین ماند و دفعمضرت آن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). چون از انشاد این قصیده فراغ حاصل آمد مائده نهادند مزین به اصناف مطعوم و بوارد به وی راه گشاده . (تاریخ بیهق ص 161). || طبق و دوری . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
ترجمه مقاله