ترجمه مقاله

بود کردن

لغت‌نامه دهخدا

بود کردن . [ ک َدَ ] (مص مرکب ) سوخت را بود کردن ؛ مالیات معدوم قریه ای را به قراء دیگر بخشیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله