ترجمه مقاله

بوش

لغت‌نامه دهخدا

بوش . [ ب َ / بُو ] (اِ) کرو فر و خودنمایی . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) :
گر زیادت میشود زین رو بود
نز برای بوش و های و هو بود.

مولوی .


ما به بوش و عارض و طاق و طرنب
سر کجا که خود همی ننهیم سنب .

مولوی .


بهر فخر و بهربوش و بهر ناز
نز برای ترس و تقوا و نیاز.

مولوی .


|| شهرت . || توانایی و قدرت . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله