ترجمه مقاله

بژم

لغت‌نامه دهخدا

بژم . [ ب َ ] (اِ) شبنم . (برهان ) (ناظم الاطباء). بشم . بمعنی شبنم است که بشک هم گویند. (فرهنگ شعوری ). شبنم و بخار بامداد که روی زمین را بپوشد. گفته اند صحیح نِزْم است بکسر نون و زای تازی که بشک نیز گویند. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). بَشْک . بشم . صقیع. (برهان ). و رجوع به بَشْک و بشم شود.
ترجمه مقاله