ترجمه مقاله

بژکم

لغت‌نامه دهخدا

بژکم . [ ب َ ک َ ] (اِمص ) بژگم . بازداشتن . منع کردن . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). منع و بازداشت . || (ص ) بازدارنده . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله