بگرد
لغتنامه دهخدا
بگرد. [ ب ِ گ َ ] (اِ) بمعنی تباه و ضایع. (غیاث ) (آنندراج ).
- بگردبودن ؛ خراب و تباه بودن .
- بگرد رفتن ؛ خراب و تباه شدن . (غیاث ) (آنندراج ) :
ز رفتن تو دل خاکسار رفت بگرد
بنای صبر و شکیب و قرار رفت بگرد.
ز داغ دل شده روشن چراغ کوکب ما
بگرد رفت سحر پیش ظلمت شب ما.
- بگردبودن ؛ خراب و تباه بودن .
- بگرد رفتن ؛ خراب و تباه شدن . (غیاث ) (آنندراج ) :
ز رفتن تو دل خاکسار رفت بگرد
بنای صبر و شکیب و قرار رفت بگرد.
صائب (از آنندراج ).
ز داغ دل شده روشن چراغ کوکب ما
بگرد رفت سحر پیش ظلمت شب ما.
ظهوری (از آنندراج ).