ترجمه مقاله

بیدماغ

لغت‌نامه دهخدا

بیدماغ . [ دِ / دَ ] (ص مرکب ) (از: بی + دماغ )بی حالت و بی کیف . (ناظم الاطباء). کدر. ملول . (یادداشت مؤلف ). افسرده . دلتنگ . رجوع به بیدل و دماغ شود. || زودخشم . زودرنج . بدمزاج . (آنندراج ). به اندک چیزی خشمناک و متغیر شده . (ناظم الاطباء). || ناشکیبا. بی صبر و حوصله . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله