ترجمه مقاله

بیرحام

لغت‌نامه دهخدا

بیرحام . [ رُ ] (ص مرکب ) (از: بی + رحام ) رحام در لغت عرب بمعنی بیماری است در شکم گوسفند و مؤلف پس از نقل شعر ذیل از ناصرخسرو :
بیرحمی و درشت که از دستبندتو
نه نیک سام رست و نه بدحام بیرحام .
نوشته اند بنظر میرسد که کلمه ٔ رحام در این شعر «زحام » باشد ولی اگر رحام باشد شاید توسعاً بمعنی رنج و بیماری است .
ترجمه مقاله