ترجمه مقاله

بیروز

لغت‌نامه دهخدا

بیروز. (اِ) فیروزه . سنگی باشد سبزرنگ شبیه به زمرد لیکن بسیار کم بها و کم قیمت . (برهان ) (از رشیدی ). سنگی باشد سبزرنگ و بعضی گفته اند شیشه ٔ کبودرنگ که به پیروزه مشتبه شود. (انجمن آرا) :
چنان مستم چنان مستم من امروز
که فیروزه نمیدانم ز بیروز.

مولوی .


رجوع به فیروزه شود.
ترجمه مقاله