ترجمه مقاله

بیرونی

لغت‌نامه دهخدا

بیرونی . (ص نسبی ) برونی . منسوب به بیرون یعنی خارجی . (ناظم الاطباء). برونی . مقابل داخلی و درونی و اندرونی . (یادداشت مؤلف ). خارجی . (آنندراج ). رجوع به برونی شود. || خارجی . بیگانه . غریب .(یادداشت مؤلف ) : تا چون دشمن بیرونی برسد از دشمن اندرونی ایمن باشد. (مجالس سعدی ص 20). || غیراهل . نااهل . که باب نباشد :
عشق از اول سرکش و خونی بود
تا گریزد هر که بیرونی بود.

مولوی .


|| ظاهری . مقابل درونی . باطنی . (یادداشت مؤلف ) :
جماعتی بهمین آب چشم بیرونی
نگه کنند و نبینند کآتشم در پوست .

سعدی .


|| اشخاص خارج . مقابل درونی :
پیش بیرونیان برونش نغز
وز درونش درونیان را مغز.

نظامی .


|| غیرسرایی که در اندرون کاری ندارد. که متصدی امری در امور درون نیست . که در بیرونی سرای و حرم تصدی کار کند : امیر از شادیاخ برنشست با بسیار مردم از حاشیت و غلامی ... و پنج حاجب سرایی و بدین کوشک حسنکی آمد و فرود سرای حرم رفت ... و آفتاب دیدار سلطان بر ماه افتاد و گرگانیان را از روشنائی آن آفتاب فخر و شرف افزود و آن کار پیشرفت بخوبی چنانکه ایزد عز ذکره تقدیرکرده بود و بیرونیان را با چنین حدیث شغلی نباشد نه در آن روزگار و نه امروز و مرا هم نرسد که قلم من ادا کند از خاطر من . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 402، چ فیاض ص 395). گفتند [ غلامان محمودی ] ... اگر خداوند فرماید بندگان و غلامان جمله در هوای تو یکدلیم ویرا فروگیریم که چون ما درشوریم بیرونیان با ما یار شوند و تو از غضاضت برهی و از رنج دل بیاسایی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 129، چ فیاض ص 134). ولیکن ترا شتاب نباید کرد که خصمان قوی می بینم این مرد را از بیرونی و سرائی و خصم بزرگتر حضرت سلطان است . (آثارالوزراء عقیلی ). یرلیغ را برخواند و شرایط آداب که در آن باب باشد برخلاف آنچه از امثال رکابی یا بیرونی توقع داشت . (جهانگشای جوینی ).
- حاجب بیرونی ؛ حاجب که محل خدمت او خارج سرای سلطنت است : بوسهل زمین بوسه داد و برفت . او را دو حاجب یکی سرایی درونی و یکی بیرونی به جامه خانه بردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 155).
- غلام بیرونی ؛ مقابل غلام سرایی . که محل کار وی خارج سرای سلطنت است : ده هزار غلام سرائی بود دون بیرونی . (تاریخ سیستان ).
|| متمرد. سرکش . که در عهد و پیمان نباشد : [ تلک هندی ] سلطان مسعود را در نهان خدمتهای پسندیده کرد که همه هندوان کشور و بعضی را از بیرونیان در عهد وی درآورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 414،چ فیاض 407). || درم و دینار که در خارج دارالضرب رسمی ضرب شده باشد. (یادداشت مؤلف ).
- دینار بیرونی ؛ دینار خارجی . (یادداشت مؤلف ).
|| خانه ٔ مردان . مقابل اندرونی ، خانه ٔ زنان . (یادداشت مؤلف ). خانه ٔ خارجی میهمانان مرد و مردان خانه . سرای پیشین . حیاطی جز حیاط زنان . حیاطی که بعمارت اندرونی متصل و مخصوص پذیرایی میهمانان مردان بوده است . || کلمه ٔ تحقیر متداول در حرم شاهان قاجار که سوای مردم آنجا را بیرونی ، یعنی بداصل و نانجیب می گفتند. (یادداشت مؤلف ). || مردود. || استثناشده . (ناظم الاطباء). || پیراهن . (آنندراج ).پیراهن زنانه . (ناظم الاطباء). || عَرَضی .خارج از ماهیت . (دانشنامه ٔ علائی ص 84، 75).
ترجمه مقاله