ترجمه مقاله

بیرون جوشیدن

لغت‌نامه دهخدا

بیرون جوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) بیرون آمدن . پدیدار شدن . سر زدن . سر برآوردن :
آن روز که او جوشن خرپشته بپوشد
از جوشن او موی تنش بیرون جوشد.

منوچهری .


ترجمه مقاله