ترجمه مقاله

بیعة

لغت‌نامه دهخدا

بیعة. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) بیعت . دست بر دست دیگری زدن در بیع یا بیعت واطاعت . (از لسان العرب ) (از منتهی الارب ). مبایعة.
- بیعةالحرب ؛ بیعتی بود که هفتاد تن از مردم مدینه با رسول (ص ) کردند در موسم حج یک سال پس از بیعت اولی و از آن را بیعةالحرب نامند که شرط حرب با دشمنان رسول نیز کردند و این بیعت را بیعت ثانیه نیز نامند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به بیعت و بیعت اولی شود.
- بیعةالنساء ؛ بیعتی است که پیغمبر پس از فتح مکه و فراغت از بیعت با مردان بسوی زنان متوجه شدند. پیغمبر گفت من به زنان دست نمیدهم لذا قدح آبی آوردند و دست در آن فروبرد و زنها نیز بعنوان بیعت دست در آن فروکردند پیغمبر با این شرایط با آنها بیعت کرد: صورت نخراشند و بر چهره نکوبند و سیلی نزنند. و موی سر را نکنند و یقه ندرند. و جامه ها سیاه نکنند. واویلا راه نیندازند و بر سرقبر کسی اقامت ننمایند. (سفینةالبحار قمی ). رجوع به بیعت اولی شود.
ترجمه مقاله