ترجمه مقاله

بیماردار

لغت‌نامه دهخدا

بیماردار. (نف مرکب ) مریض دار. که او را بیمار و رنجور باشد. || آنکه متعهد خدمت بیمار باشد. (آنندراج ). پرستار و مواظب شخص بیمار. (ناظم الاطباء). پرستار. پرستان . بیماروان . بیماربان . (یادداشت مؤلف ) :
هرکجا باشددلی می چیند از چشم تو درد
هرکجا نازی بود بیماردار چشم تست .

صائب (از آنندراج ).


ترجمه مقاله