ترجمه مقاله

بینة

لغت‌نامه دهخدا

بینة. [ ب َی ْ ی ِ ن َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث بَیّن . دلیل . (اقرب الموارد). || حجت واضح . ج ، بینات . (منتهی الارب ). حجت . (از اقرب الموارد). حجت روشن . (ترجمان القرآن ) (غیاث ) (آنندراج ). دلیل واضح و آشکار. (ناظم الاطباء). حجت . (مهذب الاسماء). حجت پیدا.(دهار). نمودار. (یادداشت مؤلف ). || حجت آشکارا. دلالت آشکار. خواه عقلی باشد خواه حسی . و شهادت گواه را از این لحاظ بینه خوانند که رسول اکرم (ص ) فرمود: البینة علی المدعی و الیمین علی من أنکر. ج ، بینات . (از تاج العروس ). || و در نزد فقهاء شهادت و حجت در شرع بر سه قسم است : بینه ، اقرار، نکول . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || گواه . (غیاث ) (مهذب الاسماء) (نصاب الصبیان ) : معجزه ٔ مروت و برهان فتوت او جز بشهادت مشاهده و بینه ٔ عیان مقرر نگردد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چاپی ص 363). || نام سوره ٔ 98 از سور مدنی قرآن کریم که دارای هشت آیه است و بعد از سوره ٔ طلاق نازل گردیده است . رجوع به تاریخ القرآن ابوعبداﷲ زنجانی شود. || در اصطلاح اهل جفر بر سوای حروف اول اسمای تهجی که در تلفظ آید اطلاق گردد. (کشاف اصطلاحات الفنون ص 615). رجوع به بینات ، زبر و بسط و غرائز شود.
ترجمه مقاله