ترجمه مقاله

بین

لغت‌نامه دهخدا

بین . (نف ) (ماده ٔ مضارع از «دیدن »، بینیدن ) مخفف بیننده . بیننده و نگرنده ، و این هرگزبه تنهائی استعمال نمیشود و همیشه به آخر اسم ملحق میگردد مانند چشم حق بین و دیده ٔ حقیقت بین یعنی چشمی که راستی و حقیقت چیزی را مشاهده میکند و نیز جهان بین و خرده بین و مصلحت بین و جز آنها. (ناظم الاطباء).
- در ترکیبات زیر مخفف بیننده است :
آخربین ، اختربین ، افزون بین ، اندک بین ، اول بین ، باریک بین ، بدبین ، بیش بین ، پاک بین ، پایان بین ، پنهان بین (بیننده ٔ پنهان )، پوشیده بین ، پیش بین ، تقصیربین ، تیزبین ، جهان بین ، حال بین ، حسرت بین ، حقیقت بین ، حق بین ، خالی بین ، خدابین ، خدای بین ، خرده بین ، خودبین ، خوش بین ، خویشتن بین ، دوبین ، دوربین ، دوست بین ، دهن بین ، ذره بین ، رازبین ، راست بین ، راه بین ، رای بین ، رصدبین ، روشن بین ، ژرف بین ، سال بین ، شانه بین ، صورت بین ، طالعبین ، ظاهربین ، عاقبت بین ، عالم بین ، عیان بین ، عیب بین ، غیب بین ، فال بین ، کتاب بین ، کت بین ، کج بین ، کژبین ، کف بین ، کم بین ، کوتاه بین ، گوهربین ، مآل بین ، مصلحت بین ، موی بین ، نزدیک بین ، نقش بین ، نوربین ،نهان بین ، نیک بین ، واقعبین . رجوع به همین ترکیبات درجای خود شود.
|| مزید مؤخر امکنه چون مادبین ، برزبین ، یادبین ، نصیبین ، فاسبین ، ماربین ، وهبین .
ترجمه مقاله