ترجمه مقاله

بیو

لغت‌نامه دهخدا

بیو. [ ب َ ] (اِ) عروس . (برهان ). به این معنی بیوک هم آمده و در بختیاری بیک بهمین معنی است . رجوع کنید به بیوگ و بیوگان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). عروس مقابل داماد. (ناظم الاطباء). بمعنی عروس و بیوکانی یعنی عروسی و آن را ویو و بیوک نیز خوانند. (انجمن آرا) (از آنندراج ) (از جهانگیری ) :
برهی گر کنی بفردی خو
از حسود و خسور و ننگ بیو.

سنائی .


ترجمه مقاله