ترجمه مقاله

بیواره

لغت‌نامه دهخدا

بیواره . [ بی رَ / رِ ] (اِ) چوبی که بدان گلوله ٔ خمیر نان را تنک سازند. (برهان ). وردنه و چوبی که بدان خمیر را تنک سازند. (ناظم الاطباء). || قبول و اجابت . (انجمن آرا). شاید مصحف بیواز باشد بمعنی رد جواب . پتواز. پتواژ = پتواچک . رجوع به مترادفات کلمه شود.
ترجمه مقاله