ترجمه مقاله

بیوت

لغت‌نامه دهخدا

بیوت . [ ب َی ْ یو ] (ع ص ) شبینه . شب مانده . مانده از شب : ماء بیوت ؛ آب شب مانده که سرد شده باشد. (لسان العرب ) (اقرب الموارد). آب سرد و شبینه . (منتهی الارب ).
- بیوت السقاء ؛ شیری که در شب دوشیده شده و در مشک نهاده و سرد شده باشد. (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). شیر شب مانده در مشک . (منتهی الارب ).
- خبز بیوت بائت ؛ نان شب مانده . مقابل نان تازه . (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). نان شبینه . (منتهی الارب ).
|| کاری که کسی شب گذارد به اندیشه ٔ آن . (منتهی الارب ). امری که صاحبش به آن اهمیت دهدو شب را در اندیشه ٔ آن بسر برد. (لسان العرب ) (اقرب الموارد). || هم بیوت ؛ اندوهی که در دل ماند. (از لسان العرب ).
ترجمه مقاله