ترجمه مقاله

بی طرفی

لغت‌نامه دهخدا

بی طرفی . [ طَ رَ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح سیاسی ) عمل و حالت بی طرف . تصمیم عدم دخالت در امور سیاسی یا عدم دخول در جنگ که دولت سومی بخود گیرد چون دو دولت در حالت جنگ یا تیرگی مناسبات سیاسی باشند. (از یادداشت مؤلف ). عدم دخالت در دسته بندیهای سیاسی . || عدم تعصب و جانبداری .
- بی طرفی مسلح . (یادداشت مؤلف ) ؛ (اصطلاح سیاسی ) در حقوق بین الملل ، حالت یک یا چند ملت یا مملکت که در عین بی طرفی در جنگ بین چند دولت دیگر برای رفع تجاوز احتمالی دولتهای متخاصم مسلح میشوند. معروفترین آنها بیطرفیهای مسلح سالهای 1780 و 1800 است که بتوسط دولتهای اروپای شمالی دانمارک ، سوئد، پروس ، روسیه ، تشکیل گردید. هدف آنها آن بود که بریتانیا را که با فرانسه در جنگ بود وادار به محترم شمردن بعضی حقوق مشخص دولتهای بی طرف کنند. بی طرفی مسلح 1780 مخصوصاً مقرر میکرد که کالاهایی که با کشتی یک دولت بی طرف بمقصد یکی از دولتهای متخاصم حمل میشود آزاد است . محاصره ٔ دریایی وقتی لازم الرعایه است که مؤثر باشد و فهرست کالاهای قاچاق جنگی باید منحصر به کالاهایی باشد که صرفاً فایده نظامی دارد. (از دائرة المعارف فارسی ).
ترجمه مقاله