بی گهی
لغتنامه دهخدا
بی گهی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) (از: بی + گه + ی ) نابموقع. نه بوقت خود. بی وقت . (یادداشت مؤلف ). || (حامص مرکب ) نابموقعی :
بدین بیگهی از کجا خاستی
چنین تاختن را بیاراستی ؟
بدین بیگهی از کجا خاستی
چنین تاختن را بیاراستی ؟
فردوسی .