ترجمه مقاله

بی آلتی

لغت‌نامه دهخدا

بی آلتی . [ ل َ ] (حامص مرکب ) ساز و برگ نداشتن . محروم بودن از وسایل و اسباب :
ز بی آلتی وانماندم بکنج
جهان باد و از باد ترسد ترنج .

نظامی .


نفس اژدرهاست او کی مرده است
از غم بی آلتی افسرده است .

مولوی .


و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
ترجمه مقاله