ترجمه مقاله

بی حمیت

لغت‌نامه دهخدا

بی حمیت . [ ح َ می ی َ ] (ص مرکب ) بر قیاس معنی حریت . (آنندراج ). بی ننگ و عار. بی نام و ننگ . بی غیرت . (یادداشت بخط مؤلف ) :
توبه کند شیرز شیری هگرز
گرچه شتر کاهل و بی حمیت است .

ناصرخسرو.


بددل دزد و جلد و بی حمیت
روبه و شیر و گرگ و کفتارند.

ناصرخسرو.


از آن بی حمیت بباید گریخت
که نامردیش آب مردم بریخت .

سعدی .


ببین آن بی حمیت را که هرگز
نخواهد دید روی نیک بختی .

سعدی .


ترجمه مقاله