بی زینت
لغتنامه دهخدا
بی زینت . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + زینت ) بی زیور. بی آرایش . عاطل :
تن همان گوهر بی زینت خاکیست به اصل
گر گلیمی بد، یا دیبه رومی است قباش .
- بی زیب و زینت ؛ زشت و بی ظرافت وبی لطافت . (ناظم الاطباء).
تن همان گوهر بی زینت خاکیست به اصل
گر گلیمی بد، یا دیبه رومی است قباش .
ناصرخسرو.
- بی زیب و زینت ؛ زشت و بی ظرافت وبی لطافت . (ناظم الاطباء).