بی سازی
لغتنامه دهخدا
بی سازی . (حامص مرکب ) بی اسبابی . (یادداشت مؤلف ). بی برگی .نامستعدی . عَزَل . عُزُل . (منتهی الارب ) :
سر آن داری امروز که بر ما دو حکیم
کار لوزینه کنی ساخته در بی سازی .
سر آن داری امروز که بر ما دو حکیم
کار لوزینه کنی ساخته در بی سازی .
سوزنی .