ترجمه مقاله

بی کفو

لغت‌نامه دهخدا

بی کفو. [ ک ُف ْوْ ] (ص مرکب ) (از: بی + کفو) بی نظیر. بی مثل . بی شبه . بی عدیل . بی همال . بی مانند. بی همسر. (یادداشت مؤلف ) :
به مجلس خدایگان بی کفو
که نافریده همچو او خدای او.

منوچهری .


در امارت بده بی کفو و شبیه
در وزارت شده بی مثل و نظیر.

سوزنی .


رجوع به کفو شود.
ترجمه مقاله