ترجمه مقاله

بی گفتگو

لغت‌نامه دهخدا

بی گفتگو. [ گ ُ ت ُ ] (ق مرکب ) مخفف بی گفت و گوی . بدون جر و بحث . بدون سخن . بدون گفت و شنود. بدون سؤال و جواب . بدون چون و چرا :
جز این هرکه بودند خویشان او
بزندان کشیدند بی گفتگو.

فردوسی .


و رجوع به گفت و گو شود.
ترجمه مقاله